اهل هوا
اَهْلِ هَوا، در باور عامه به كسانی میگویند كه به تسخیر بادهای جادویی و مرموز بیماریزا درآمده، و از گزند آنها رسته و آزاد شدهاند. سواحل نشینان جنوب ایران برآنند كه اهل هوا در تمام طول عمر، مركب (فرس) بادهای رام شده در درون خود، و میانجی و وسیلۀ ارتباطی با آنها هستند (قس: فیرث، 297-298: میانجی روح در میان مردم ابتدایی تیكوپیا در پولینزی). مادام كه اهل هوا از این بادها فرمان میبرند و خواستهها و نیازهایشان را برآورده میكنند، از گزند و آزار آنها در امانند.
باد، یا هوا یكی از اسرارآمیزترین خدایان هند و ایرانی بوده است (هینلز، 31). در دوران باستان، ایرانیان به دو باد با شخصیتی واحد، لیكن با سیما و خصلتی دوگانه اعتقاد داشتند و یكی را ایزد سود رسان (ایزد وَیو) و دیگری را دیو زیانکار (دیو وَیو) میانگاشتند (نک : پورداود، 2/ 136- 138؛ هینلز، همانجا). از ایزد وَیو در «رامْ یشت» (پانزدهمین یشت از اوستا) و از دیو وَیو همراه با دیومرگ اَسْتُویذُتو در كتاب وندیداد نام برده شده است (پورداود، 2/ 136-137؛ نیز نک : هینلز، همانجا). دیو وَیو هراسانگیز و بیرحم بود و با مرگ پیوند داشت و كسی را ازو گریز نبود. خشنود كردن او، آدمیزادگان را از حملۀ آفتها میرهاند (همانجا).
باور به ثنویت و به دو نمود خیر و شر، اندیشهای آریایی بود و ظاهراً به دورۀ هند و ایرانی میرسد (نیبرگ، 21). این پنداشت در فرهنگ اعتقادی ایرانیان از دیرباز وجود داشته، و به گفتۀ معین از خصوصیات شیوۀ تفكر ایرانی بوده است (1/ 43). با ظهور اسلام، این پنداشتهای ابتدایی با برخی از اعتقادات دینی درآمیخت و پنداشت به ثنویتِ بادها را در اندیشه و ذهن مردم مسلمان نیز پدید آورد. در فرهنگ اسلامی، برداشتی كم و بیش مشابه جن (ه م) دربارۀ باد وجود دارد (نک : قزوینی، 379-380). مجلسی بنابر حدیثی، باد را كنایه از جن گرفته، و آن را «باد جن» نامیده، و بیماری ریح الصبیان یا باد كودكان (نک : ه د، ام صبیان) را در اثر بادِ جن دانسته است (نک : رسولی، 4/ 362).
مردم ساحلنشین جنوب ایران، ارواح و جنها را به صورت باد میپندارند و معتقدند كه هر بادی جنی دارد كه با آن به درون جسم آدمیزادگان میرود و آنها را تسخیر و «هوایی» میكند (ساعدی، 48، 52-53، 57). اینان جن بادهای خطرناك و موذی و آسیبرسان را «مَضِرّاتی» مینامند (همو، 91، 121). به عقیدۀ اهل هوا شخص مُسخَّر باد یا «بادْزده» (قس: جن زده) اختیارش را از دست میدهد و به بیماری «دیوْباد»، یعنی جنون و دیوانگی ( برهان ... ، ذیل دیوباد) دچار میشود و به صورت مركب و فرس باد در میآید (قس: لویس،58: به صورت اسب و استر درآمدن مردان و زنان مسخَّر روح در میان اقوام مسلمان هوسا در افریقای غربی و قبایل سدامو در جنوب حبشه). اهل هوا، این بیماران را «هوایی»، و بادهای سوار بر مركب یا بیمار را در زبان سواحلی «په په» و در عربی «هُبوب» مینامند (ساعدی، 48).
روح پنداری، یا اعتقاد به روحْ باد، یا جن باد و تسخیر روح یا جن (جن زدگی)، از زمانهای بسیار دور و دورۀ جانانگاری در جامعههای ابتدایی وجود داشته، و هنوز هم در میان بسیاری از اقوام سرزمینهای آسیایی، افریقایی، اروپایی و مردم سرخ پوست آمریكا باز مانده است (مثلاً برای باورهای بابلیها و هندیها به ارواح، نک : مكنزی، «اساطیر ... »، 60، «اسطوره ... »، 85؛ برای باورهای مسلمانان مورو، نک : توكلی، 230-231).
جن بادها و اعتقاد به تسخیر روح یا جنزدگی در فرهنگ اقوام مسلمان جهان با نامهای گوناگون «بوری»، در نیجریه و طرابلس و در میان اقوام هوسازبان غرب افریقا؛ «آموك»، در مالایا (EI1, VIII/ 1217؛ لویس، همانجا)، فیلیپین و افریقا (ساعدی، 37)؛ «سار»، در سومالی؛ «زار» (ه م) در حبشه (اتیوپی) و زار و «زیران» (صورت جمع زار) در عمان شناخته شده، و مشهور است (لویس، 79؛ EI1؛ همانجا).
اهل هوا میگویند بیشتر بادها، ازجمله بادهای زار، از سواحل افریقای سیاه، هند، و شمار كمی از آنها از عربستان و جزایر دیگر به ایران آمدهاند (ساعدی، 46). مردم بلوچ بادها را به مهاجر و بومی تقسیم میكنند و میگویند: ارواح مهاجر همراه سیاهان افریقایی به ایران و نواحی بلوچستان آمدهاند و ارواح بومی از ساكنان قدیمی این نواحی بودهاند و از دیرباز با مردم آن میزیستهاند (ریاحی، 2).
گروهبندی بادها
بادها بنابر حوزۀ جغرافیایی و شكل و ویژگی و شیوۀ عمل به چند گروه تقسیم میشوند. ساعدی بادهای پراكنده در سواحل و جزایر خلیج فارس را به 7 گروه (ص 50)، و ریاحی بادهای پراكنده در بلوچستان را به 5 گروه (ص 3) تقسیم میكنند. مردم، بنابر شناخت و تجربۀ خود، در هر گروه، چند باد با نامهای خاص میشناسند. مثلاً بلوچها با 15 نوع بادِ زار، 12 نوع باد، 5 نوع جن، 22 نوع بادِ مشایخ و 2 نوع دیو سپید و سیاه آشنا هستند. مردم سواحل خلیج فارس بیش از 72 نوع بادِ زار میشناسند (نک : ساعدی، 62-63، 74، 80-81، 91). بادها را به دو دستۀ مسلمان و كافر نیز تقسیم كردهاند. بادهای مسلمان را صالح و بینا میپندارند. این باد با چشم باز راه میرود و از همه چیز آگاه است. اگر بتوانند آن را از مركبش پایین بیاورند و تسخیرش كنند، از تمام دنیا خبر میدهد. این بادها را اهل هوا بادِ صاف و آرام و بیزیان میدانند و بادهای كافر را كور و ناصالح میانگارند. باد كافر همه چیز را در سر راه خود ویران میكند. اهل هوا این بادها را ناصاف و ناآرام و زیانکار میانگارند و معتقدند كه بادهای ناصاف مركبهای خود را آزار میرسانند و گاهی هم هلاك میكنند. بادهای كور را در مجالس مخصوص جن زُدایی از مركب به زیر میآورند و بینا و صاف و بیزیان میكنند (همو، 48- 49).
در برخی از سرزمینها، مردم میان اینگونه ارواح و گروهبندیهای اجتماعی در جامعه پیوندی قائلند. مثلاً در جامعههای افریقایی كه بر بنیاد دودمانها سازمان یافتهاند، ارواح را از اعضای دودمانها، یا در پیوند با یكی از دودمانها و غالباً سایههایی از نیاكان، یا ارواح دودمانی و خانوادگی خود میانگارند (ER, XIV/ 15). در ایران، این چنین پیوندی به صورت یك پیوند روحانی میان بادهای مسلمانِ مشهور به بادهای مشایخ كه صاحب مزار و قدمگاه نیز هستند، و گروههای قومی و اجتماعی جامعه دیده میشود (یادداشتها ... ؛ برای آگاهی از رابطۀ بادهای مشایخ با گروههای اجتماعی و نشانههای ویژۀ آنها، نک : ساعدی، 81-82، 84، 86، 90).
اهل هوا بادهای مشایخ را ارواح شیوخ و پیران عابد و زاهدی میدانند كه میان قوم و مردم خود منزلت و اعتبار قدسیانه داشتهاند. امروزه قدمگاههای مخصوص این مشایخ زیارتگاه مریدان و دردمندان و بیماران گرفتار باد، یا باد زدگان است (ریاحی، 28؛ ساعدی، 80).
حوزۀ عمل بادها
بنابر پنداشت اهل هوا، همۀ نیروهای خیالی و وهمی كه به چشم نمیآیند، از پریها و دیوها گرفته تا ارواح نیك و بد، همه باد یا هوا هستند كه فضای درون و بیرون زمین را پر كردهاند (همو، 46-47). این روحْبادها یا جنْبادها طالب كالبد آدمهای پریشان و خسته جان هستند و بیشتر در فضاهای آكنده از وحشت و اضطراب و در عرصههای فقر و بیكاری و میان سیاهپوستان مهاجر و لایههای فرودست عمل میكنند (یادداشتها؛ نیز نک : ساعدی، 30، 47).
علائم بادزدگی
باد كسی را كه میزند، به درون جسم او میرود و او را تسخیر میكند. حلول جنْباد در شخص، رابطهای میان آن دو پدید میآورد. در هر فرهنگی، تعابیر استعاری مختلفی برای بیان این پیوستگی، و رابطۀ روح با میزبانش به كار میرود (نک : ER, XIV/ 114).
بیمار جنزده در حالت بیماری وضعیت خاص و تازهای مییابد كه معمولاً با رفتارهای نابهنجار و رعشه و حملههای خفیف و اختلالهای عضوی همراه است (نک : لویس، 75). در میان اهل هوا نشانههای بیماری بادزدگی، بنابر نوع بادی كه بیمار را تسخیر كرده، فرق میكند. به باور این مردم، باد مَتوری، بیشتر با حملۀ قلبی؛ دینْگ مارو، با سر درد و چشم درد؛ بومَریوم، با كمر درد و خونریزی رحم؛ و دایْ كِتُو، با بیحركتی و در خود فرو رفتگی آشكار و نمایان میشوند (ساعدی، 42، 92). حالت جنون، خود زنی، داد و فریاد كردن، دریدن لباس تن و گهگاه بیحركت و آرام ماندن را نیز از نشانههای باد مییاساانگاشتهاند (ریاحی، 18).
به طور كلی، از دیدگاه روانشناسی، برخی از علامتهای جنزدگی، نشانههایی از جنون یا طبیعت هیستریای (جنونآمیز) است، لیكن بنابرنظر كراپانزانو، بررسیهای دقیق نشان میدهند كه این علامتها میتوانند صورتهایی از اختلالها یا واكنشهای روانی بیمار در برابر فشارها و تنشهای ناشی از وضعیت اجتماعی او نیز در جامعه باشند (ER, XIV/ 16).
جادو پزشكان
جادوپزشكان یا عزایمخوانان، كارشان سحر و جادو و عزایمخوانی و افسونگری برای احضار و تسخیر روح یا جن، و اخراج آن از تن مسخَّر روح یا جن، و شفای اوست. جنگیری جادوپزشكان را دنبالۀ كار شَمنان و یادگار دورهای دانستهاند كه كاهنان در جامعههای بدوی نقش دوگانۀ روحانی و پزشك را ایفا میكردند (زرینکوب، 947). جادو پزشكان مانند شمنها در كیش شمنی، كارشان «میانجی گری روح» و برقرار كردن ارتباط میان ارواح و انسانها، و كنترل و تسخیر ارواح است (فیرث، 296). جنگیران همچون شمنها در مراسم جنگیری با طبلكوبی، خواندن آواز، ذكر اوراد و اعمال جادویی دیگر، نوعی حالت گسستگی ذهنی مییابند و به خلسه فرو میروند. همین حالت خلسه و جذبه در همكیشان حاضر در مراسم و جنزدگان نیز پدید میآید. در این فضا، جنگیران یا شمنها ارواح را فرا میخوانند و آنها را مطیع و فرمانبردار خود میكنند و از آنها در برآوردن خواستههایشان یاری میطلبند (برای اطلاع بیشتر، نک : نیبرگ، 167-169).
جادو پزشكی و درمانگری در میان اهل هوا در تخصص گروهی مرد و زن است كه آنها را «بابا» و «ماما» میخوانند. باباها و ماماها همه سیاه اصیل افریقایی، یا دو رگه هستند، و بیشترشان از سواحل افریقا به ایران مهاجرت كردهاند (ساعدی، 60). كار احضار و تسخیر روح، یا جنزُدایی در سرزمینهای مصر، سودان و حجاز بیشتر با زنان بوده كه آنها را «شیخه» و «عارف السكّه» مینامیدند (EI1, VIII/ 1217).
هر بادی بابا، یا مامای خاص خود را دارد كه به نام آن باد خوانده میشود؛ مثل بابازار، مامازار، بابانوبان و مامانوبان. برخی از باباها و ماماها نیز به چند باد اختصاص دارند (ساعدی، 48-50).
جادو پزشكی و میانجیگری روح ضرورتاً توارثی نیست، لیكن گاهی این حرفه از بابا یا ماما به فرزندش میرسد (قس: فیرث، 298). بنابر اهمیت اصل جانشینی در میان اهل هوا، باباها و ماماها موظف به تعیین و معرفی جانشین برای خود در زمان حیات هستند. اگر بابا، یا مامایی جانشین برای خود تعیین نکند و بمیرد، اهل هوا دور هم گرد میآیند و در مجلسی عمومی، از میان مبتلایان سیاه، جانشینی برای او برمیگزینند (ساعدی، 48، 60).
باد زُدایی
بادزدگی نوعی بیماری روان رنجوری شناخته شده است. اهل هوا در چهار چوب یك نظام اعتقادی ابتدایی طبیعت و علل بروز این بیماری و اسباب و راههای درمان آن را پیشبینی كرده، و به دست آوردهاند. به پنداشت آنان، پزشك و دارو و دعا و تعویذ و طلسم نمیتوانند بیماری كسانی را كه جن یا باد، بیمار و هواییشان كرده، درمان كنند. چارۀ درمان این بیماران به دست باباها و ماماها (مردان و زنانِ جادو پزشك و متخصص درمان بادزدگی) است (یادداشتها).
جنزدایی عموماً به دو صورت پایا و گشتاری انجام میگیرد. در جنزدایی پایا، بیمار جنزده كاملاً شفا مییابد و به حالت عادی بازمیگردد. در جنزدایی گشتاری، دگرگونی آشكاری در بیمار رخ میدهد و در هویت او تغییری پدید میآید (ER, XIV/ 16-17). اهل هوای ایران، همه از گروه جن بادزدگان گشتاری یا استحاله یافته هستند كه پس از اجرای مراسم جن زدایی روی آنها، هویتشان تغییر كرده، و به جرگۀ اهل هوا و گروه جادوپزشكان یا جنبادزُدایان پیوستهاند (یادداشتها؛ نیز نک : ساعدی، 50).
هرگاه اعمال جادوپزشكان در پیاده كردن جنْباد از مركبش و بیرون راندن آن از تن بیمار مؤثر نیفتد، بیمار را به حال خود وا میگذارند. بیماری این نوع بادزدگان را مردم از جانب خدا و بیدارو و درمان میانگارند و این بیماران را اصطلاحاً «تَهْرَن» مینامند و از آبادی و جمع مردم جامعه دور نگه میدارند (همو، 58، 78- 79).
در میان اقوامی كه باور به جنزدگی و باد یا زار پنداری رواج دارد، برای احضار و تسخیر باد یا جن و یا روح، مراسمی برپا میكنند كه عموماً شكل نمایشی دارد. مراسم معمولاً با انداختن سفره، عرضۀ خوراك و قربانی، روغن مالی بر بدن بیمار، كوبش طبل یا دهل، نواختن برخی سازهای بادی و زهی و حركتها و رقصهای آیینی همراه با هیجان همراهند (فیرث، 300؛ EI1، همانجا؛ ER, XIV/ 13, 17؛ نیز نک : ساعدی، ریاحی، جم ).
جادو پزشكان اهل هوا نیز برای پایین و زیر آوردن باد از مركبش، و رهانیدن بیمار از آزار جنْباد، مجالسی برپا میكنند و آداب و اعمالی انجام میدهند. این آداب و اعمال در 3 مرحله: در حجاب نگهداشتن بیمار، احضار جنْباد، و تسخیر باد و پایین آوردن آن از مركب در مجلسی به نام «مجلس بازی» اجرا میگردد (برای مراسم این مراحل، نک : ساعدی، 52-54، 75- 79، 111، 114).
حالت هیجان و جذبه را جنزدایان از راههای فیزیكی، روانی و دارویی در بیماران جنزده پدید میآورند. همگانیترین شیوهها، بمباران حسی، یعنی تشدید و تحریك با محركهای بیرونی، و محرومسازی حسی، یعنی كم كردن تحریكات بیرونی و یا كاربرد یكی از این دو شیوه به تناوب است. فنون بمباران حسی شامل آوازخوانی، وردخوانی، طبل كوبی، كف زدن، رقصهای یكنواخت، بویاندن بخور و رایحههای مختلف و بازی با نور و تكرار صحنههای تاریك و روشن است (ER, XIV/ 13). در ایران، بیماران جنزده را بیشتر با شیوۀ بمباران حسی به هیجان و جذبه در میآورند و او را از چنگال جنباد رها میسازند. در بیشتر مجالس بادزدایی، زنان و مردان با هم شركت میكنند. در مجلس هر باد، طبل و دهل و ساز مخصوص همان باد را به كار میبرند. این سازها برای هر یك از اهل هوا و منسوبان به باد، مقدس و محترم است (برای انواع سازها، نک : ساعدی، 76؛ ریاحی، 16).
مجالس مربوط به بادهای مسلمان، مانند «نوبان» را با سلام و صلوات و یاد و نام خدا و حضرت رسول و ائمۀ اطهار آغاز میكنند. در مجالس بادهای كافر، مانند زار، از ذكر نام خدا و رسول و ائمه پرهیز میكنند و یاد مقدسان را مانع زیر آمدن بادها میانگارند (ساعدی، 54، 75-77). انداختن سفره و چیدن خوراكهای گوناگون و گیاهان خوشبو و میوۀ كُنار و خرما و گوشت و خون روی سفره (همو، 53-54)، قربانی كردن بز و ریختن خون آن و خوردن خون قربانی، بخور دادن و ریختن برخی گیاهان گندزُدای از جمله اعمال بایسته در این مجالس است (همانجا؛ ریاحی، 9، 18).
نیازخواهی
بادها برای رها كردن میزبانان یا مركبهای خود توقعات و خواستههای مختلفی دارند كه بیماران بایستی آنها را برآورده كنند. نیازها و خواستههای ارواح یا جنْبادها با هم فرق میكنند و در همه جا یكسان نیستند (برای انواع خواستههای ارواح در مراكش، نک : ER, XIV/ 18؛ در سودان، نک : لویس، 79).
در ایران، بادها برای پایین آمدن از مركب خود توقعات و خواستههایشان را از زبان باباها، یا ماماها بیان میكنند. توقعات و خواستههای بادها را میتوان به طوركلی به دو دستۀ عمومی و اختصاصی تقسیم كرد: گرفتن مجلس، انداختن سفره، ریختن خون قربانی (ساعدی، 49) از نیازها و خواستههای عمومی؛ و لباسهای حریر، خیزران، خلخال طلا، شال گردن و ... از خواستههای خصوصی بادها هستند (همو، 49، 56، 63؛ ریاحی، 10، 12).
بیمار جنزده، پس از مراسم جنزدایی، تا زمانی كه از روح یا بادی كه در درونش خانه كرده، فرمان ببرد و خواستههایش را برآورده كند، از آزار و گزند روح یا باد در امان میماند و از او محبت میبیند و زمانی كه از فرمان روح سر باز زند، بحران جنزدگی دوباره باز میگردد و او را دچار لرزش و لقوه میكند. در این هنگام، برپایی مراسم دیگری برای احضار روح و جنزدایی از او لازم میآید (ER, XIV/ 18).
شایستها و ناشایستها
رعایت برخی مطهرات و محرّمات برای هر یك از اعضای جرگۀ اهل هوا بایسته است. پوشیدن لباس سفید و پاكیزه، شست و شوی مرتب خود و عطرآگین كردن بدن از جملۀ شایستها؛ دست زدن به مردۀ انسان و حیوان، دست زدن به نجاسات و آلوده كردن خود، پوشیدن لباس كثیف و آلوده، آشامیدن باده، نزدیكی كردن با نامحرم، دست زدن به كارهای ناروا و خلاف، آزار رساندن و صحبت كردن در برخی از مجالس، مانند مجلس زار، از جملۀ ناشایستها به شمار میروند (ساعدی، 49، 54). به كار نبستن این مطهرات و محرمات نه تنها خشم روحْبادها را برمیانگیزاند و آنها را به آزار رساندن و رنجاندن مركبهای خود وا میدارد، بلكه موجب میشود كه آنها را مجازات كنند (همو، 119، 121).
مآخذ
برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به كوشش محمدمعین، تهران، 1361 ش؛ پورداود، ابراهیم، تعلیقات بر یشتها، به كوشش بهرام فرهوشی، تهران، 1347 ش؛ توكلی، محمدكاظم، مسلمانان مورو، تهران، 1361 ش؛ رسولی، هاشم، حواشی بر اصول كافی كلینی، تهران، انتشارات علمیۀ اسلامیه؛ ریاحی، علی، زار و باد و بلوچ، تهران، 1356 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، «جن»، سخن، تهران، 1339ش، س 11، شم 8-9؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1355ش؛ قزوینی، زكریا، عجایب المخلوقات، به كوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ش؛ معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، تهران، 1338 ش؛ یادداشتهای مؤلف؛ نیز: